کیان کیان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه سن داره

عسل مامان جونی و بابا جونی

تولدت موبالک........................................................

کیان جان دوستم ،رفیقم ،همبازیم  امروزکه که فرشتگان خداازعشق سرشار بودند وپایکوبی میکردند دانستم تو ای نازنین پای برزمین خاکی گذاشته ای پس برای خوشامدگویی هدیه ای تقدیمت میکنم وآن قلب کوچک وبی ریای من است              تولدت مبارک                                                    دکتر طه جسمانی ...
31 تير 1391

عروسی عمه جون

پسربابا سلام ،عسل مادر سلامشب جمعه گذشته عروسی عمه جونت بود که بسلامتی رفت خونه ی بخت درست چیزی نمونده که شما پسرگلمون یکساله بشی عروسی عمه راحله جون بود وتو هم مثل یک پسرآقاوگل تو مجلس شرکت کردی واذیتی نداشتی  عکسای آقا بودنتو برات میذارم که خاطره ش برات بمونه ...
24 تير 1391

روز پدر

پدرعزیزتر ازجانم تورا نیز مانند مادرم دوست دارم به رسم ادب واحترام وحقی که برگردنم داری دستانت را به نشانه ی سپاس وشانه هایت را به نشانه ی اینکه بعداز خدا تکیه گاهم هستی میبوسم و وتورا همجنان کوهی استوار سایه سار خود میدانم                                  روزت مبارک پدرم         ...
16 خرداد 1391

روز زن

مادر مهربانم دستان تو بوسیدنیست  پاهای را بر چشمانم می سایم چرا که بهشت زیر پای توست                           دوستت دارم                                  مادرم روزت مبارک ...
16 خرداد 1391

اولین سفر کیان

در تاریخ 1390/07/03 من در سن 2 ماهگی با مامان و بابام و با مامانی جونی زهرا و باباجونی مهدی و دایی و زندایی بابام 2 ماشینه اولین مسافرت زندگیم رو شروع کردم مقصد ما شهر کرمان بود بابا جونی قبل از رفتنمون پای قشنگش آسیب دید و با همون پاش تا کرمان رانندگی کرد . تو راه همه با من بازی میکردن من همش تو این سفر خواب بودم و به قول بابا فرهاد من خوش مسافرت هستم . صبح که از مشهد راه افتادیم شب رسیدیم کرمان اونجا رفتیم خونه عمو مامان جونی خونشون خیلی بزرگ بود و یک باغ کوچولو هم داشتن . اونجا از باغ شازده و حمام گنجعلی خان و خیلی جاهای دیگر که واسه من خیلی قشنگ و دیدنی بود رفتیم. اونجا همه تصمیم گرفتن از اونجا بریم جزیره زیبای قشم و بندر عباس. وای وای ...
6 اسفند 1390

سجده شکر

ای خدای بزرگ و مهربان تورا صدهزارمرتبه شکرو سپاس که مارا مورد لطف خود قرار دادی و این هدیه زیبا را به ما عطا فرمودی. من و مامان اسم کیان رو برای تو انتخاب کردیم این اسم بمعنای پادشاه و سروران است . این اسم یک اسم اصیل ایرانی هست . معنی اسم بابا فرهاد هم هست پادشاه کیانیان هست.   کیان عزیزمان روز اول تولدش در بیمارستان   ...
5 آبان 1390

پیخ پیخ کردن

یکشنبه 1390/5/16 ساعت 17:30 من و مامان و مامانیت ( مامان بزرگ زهرا ) رفتیم کلینیک ویژه قائم در خیابان احمد آباد برای پیخ پیخ کردنت ( ختنه ) . دکتر بسکابادی فوق تخصص نوزادان بود. هرسه + شما پسر گلم رفتیم تو اتاق پزشک پس از معاینه پسر گلم تو دفترچه بیمه ات یک سری دارو نوشت و گفت این داروها رو بگیرین و بعد بیایین به اتاق جراحی سرپایی . پس از گرفتن داروها رفتیم تو اتاق پیخ پیخ . من پاهای نازت رو گرفتم و مامان انگشتش رو گرفت تو دهانت که شروع کردی به مکیدن انگشت و مامانیت رفت پشت پرده دکتر شروع کرد به انجام ختنه شما . پسرم اون لحظه بدترین لحظه زندگیمون بود چون با اینکه بی حسی زده بودن بهت ولی مثل ابر بهاری گریه میکردی و من و مامان و مامانیت اصلا ...
4 آبان 1390