کیان کیان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

عسل مامان جونی و بابا جونی

سجده شکر

ای خدای بزرگ و مهربان تورا صدهزارمرتبه شکرو سپاس که مارا مورد لطف خود قرار دادی و این هدیه زیبا را به ما عطا فرمودی. من و مامان اسم کیان رو برای تو انتخاب کردیم این اسم بمعنای پادشاه و سروران است . این اسم یک اسم اصیل ایرانی هست . معنی اسم بابا فرهاد هم هست پادشاه کیانیان هست.   کیان عزیزمان روز اول تولدش در بیمارستان   ...
5 آبان 1390

پیخ پیخ کردن

یکشنبه 1390/5/16 ساعت 17:30 من و مامان و مامانیت ( مامان بزرگ زهرا ) رفتیم کلینیک ویژه قائم در خیابان احمد آباد برای پیخ پیخ کردنت ( ختنه ) . دکتر بسکابادی فوق تخصص نوزادان بود. هرسه + شما پسر گلم رفتیم تو اتاق پزشک پس از معاینه پسر گلم تو دفترچه بیمه ات یک سری دارو نوشت و گفت این داروها رو بگیرین و بعد بیایین به اتاق جراحی سرپایی . پس از گرفتن داروها رفتیم تو اتاق پیخ پیخ . من پاهای نازت رو گرفتم و مامان انگشتش رو گرفت تو دهانت که شروع کردی به مکیدن انگشت و مامانیت رفت پشت پرده دکتر شروع کرد به انجام ختنه شما . پسرم اون لحظه بدترین لحظه زندگیمون بود چون با اینکه بی حسی زده بودن بهت ولی مثل ابر بهاری گریه میکردی و من و مامان و مامانیت اصلا ...
4 آبان 1390

بدون عنوان

سلام آقا کیان میدونی از وقتی شما گل پسر اومدی هم باباجون وهم مامان جونت انقدر دور وبر شما هستند آنقدر حواسشونو دادن به شما که از وبلاگت یادشون شده؟ خدارا شکر که شما ناز پسر وقتشونو پرکردی الهی همیشه دور هم باشین
24 شهريور 1390

نکاتی درمورد شیر دادن به نوزاد

١- سعی کنید قبل از شیر دادن آرام باشید و به مسایل پر تنش فکرنکنید. ۲-  محیطی آرام و خلوت را برای شیر دادن انتخاب کنید . ۳ - هنگام شیر دادن با وضو و به یاد خدا باشید. ۴ -  قبل از شیر دادن ۱ لیوان آب یا آب میوه بخورید . ۵ - در طی دوران شیر دهی از لباس های راحت و نخی که می توانید به راحتی با آنها شیر دهید استفاده کنید . ۶ -  هنگام شیر دادن نوزاد را بغل كرده، سر او را بالاتر نگه دارید، توجه كنید كه سینه شما روی بینی نوزاد را نپوشاند و مانع تنفس نوزاد نشود .   کودک را به شکلی در آغوش بگیرید که هم شما راحت باشید و هم کودک بتواند به راحتی شیر بخورد. ۷ -  سعی کنید...
13 مرداد 1390

سلام برفرزندمان

  ام روز من یک پدر م و همسرم یک ما در نمونه   بالاخره روزی را که خداوند در سرنوشت ما قرار داده بود که ما پدر ومادر خطاب شویم رسید  از شب قبل درد شیرینی وجود مادر را گرفته بود گرمای تابستان هم بیداد میکرد انگار که امروز زندگی رنگ دیگری به خود گرفته وفرشته  هاهم نیز این را میدانند که تو پا به این دنیا خواهی گذاشت زندگی از هرروز سبز وخرم تر است مادر شب قبل هم ازدردهای آسمانی که دروجودش بود چشم برهم نگذاشت صبح فرارسید مادرمن ومادر مامانت ما راتابیمارستان سینا همراه بودندهمه شوق وشور عجیبی داشتیم همانطور که قبلا به پسرم قول داده بودم چندروزی مرخصی گرفته ام تا بتوانم بیشتر خدمت تو ومامان باشم و...
9 مرداد 1390